سکوت

گفتی دلتنگ دل نوشته هایم هستی...

اما مهربانم دیگر دلی برایم باقی نمانده که بخواهد از پس ناگفته ها بنویسد

خسته از گذشته های نه چندان دور و بدون هیچ امیدی به آینده...

تنها کوله باری از خاطرات را به دوش می کشم

جایی سراغ نداری که بتوانم تنها برای لحظه ای کوله ام را بگذارم

و به اندازه چشم بر هم زدنی آرام گیرم؟

نه ...

از من نخواه که کوله ام را بر  شانه های تو بگذارم...

حتی شانه هایت را در رویا نیز از آن خود نمیدانم

 آنگاه تو می خواهی...

نه،

 شانه هایت با ارزش تر این است که آرامگاه من باشند

+نوشته شده در سه شنبه 31 خرداد 1390برچسب:,ساعت16:28توسط ستاره | |

عشق یعنی سوختن ها از درون،

عشق یعنی سوختن تا ساختن ،

عشق یعنی عقل و دین را باختن ،

عشق یعنی دل تراشیدن ز گل ،

عشق یعنی گم شدن در باغ دل ،

عشق یعنی تو ملامت کن مرا،

عشق یعنی می ستایم من تو را ،

عشق یعنی در پی تو در به در ،

عشق یعنی یک بیابان درد سر،

عشق یعنی با تو آغاز سفر ،

عشق یعنی قلبی آماج خطر،

عشق یعنی تو بران از خود مرا ،

عشق یعنی باز می خوانم تو را ،

عشق یعنی بگذری از آبرو ،

عشق یعنی کلبه های آرزو،

عشق یعنی با تو گشتن هم کلام ،

عشق یعنی شاخه ای گل در سبد ،

عشق یعنی دل سپردن تا ابد ،

عشق یعنی سروهای سر بلند ،

عشق یعنی خارها هم گل کنند،

عشق یعنی تو بسوزانی مرا ،

عشق یعنی سایه بانم من تو را ،

عشق یعنی بشکنی قلب مرا ،

عشق یعنی می پرستم من تو را،

عشق یعنی آن نخستین حرفها ،

عشق یعنی در میان برفها ،

عشق یعنی یاد آن روز نخست ،

عشق یعنی هر چه در آن یاد توست ،

عشق یعنی تک درختی در کویر ،

عشق یعنی عاشقانی سر به زیر،

عشق یعنی بگذری از هفت خان ،

عشق یعنی آرش و تیر و کمان ...

عشق یعنی بی پروا شدن سعی از قطره تا دریا شدن

+نوشته شده در یک شنبه 29 خرداد 1390برچسب:,ساعت19:40توسط ستاره | |

 

با توام ٬ با تو خدا 

یک کمی معجزه کن 

چندتا دوست برایم بفرست 

پاکتی از نامه  

جعبه ای از لبخند 

نامه ای هم بفرست 

کوچه های دل من  

باز خلوت شده است  

قبل از اینکه برسم 

دوستی را بردند یک نفر گفت به من 

باز دیر آمدهای 

دوست قسمت شده است 

با توام٬با تو خدا 

یک دل قلابی 

یک دل خیلی بد  

چقدر می ارزد؟ 

من که هر جا رفتم  

جار زدم: 

شده این قلب حراج  

بدوید 

یک دل مجانی  

قیمتش یک لبخند 

به همین ارزانی 

هیچ وقت اما 

هیچ کس قلب مرا قرض نکرد 

هیچ کس دل نخرید 

با توام٬ با تو ٬خدا 

پس بیا این دل من مال خودت  

من که دیگر رفتم اما  

ببر این دل را  

دنبال خودت

+نوشته شده در شنبه 28 خرداد 1390برچسب:,ساعت19:38توسط ستاره | |

 

خدایا کفر نمی‌گویم، پریشانم،

چه می‌خواهی‌ تو از جانم؟! مرا بی ‌آنکه خود خواهم اسیر زندگی ‌کردی. خداوندا!

اگر روزی‌ بشر گردی‌ ز حال بندگانت با خبر گردی‌

پشیمان می‌شوی‌ از قصه خلقت، از این بودن، از این بدعت.

خداوندا تو مسئولی.

خداوندا تو می‌دانی‌ که انسان بودن و ماندن در این دنیا چه دشوار است،

چه رنجی ‌می‌کشد آنکس که انسان است و از احساس سرشار است

+نوشته شده در سه شنبه 24 خرداد 1390برچسب:,ساعت15:38توسط ستاره | |

 

وسعت درد فقط سهم من است ،

باز هم قسمت غم ها شده ام ،

 دگر آیینه ز من با خبر است ،

 که اسیر شب یلدا شده ام ،

 من که بی تاب شقایق بودم ،

همدم سردی یخ ها شده ام ،

 کاش چشمان مرا خاک کنید ،

 تا نبینم که چه تنها شده ام

 

+نوشته شده در شنبه 21 خرداد 1390برچسب:,ساعت18:35توسط ستاره | |

به اندازه چشمام دوستت دارم چون نمیخوام یه روزی چشمام رو از دست بدم و نتونم زیبایی ها رو ببینم.

+نوشته شده در چهار شنبه 18 خرداد 1390برچسب:,ساعت19:40توسط ستاره | |

 

کم کم یاد خواهی گرفت :
تفاوت ظریف میان نگهداشتن یک دست و زنجیر کردن یک روح را
اینکه عشق تکیه کردن نیست و رفاقت، اطمینان خاطر
و یاد می‌گیری که بوسه‌ها قرارداد نیستند
و هدیه‌ها، معنی عهد و پیمان نمی‌دهند.
کم کم یاد میگیری :
که حتی نور خورشید هم می‌سوزاند اگر زیاد آفتاب بگیری
باید باغِ خودت را پرورش دهی به جای اینکه
منتظر کسی باشی تا برایت گل بیاورد.
یاد میگیری که میتوانی تحمل کنی
که محکم باشی پای هر خداحافظی
یاد می‌گیری که خیلی می‌ارزی

+نوشته شده در چهار شنبه 18 خرداد 1390برچسب:,ساعت17:45توسط ستاره | |

چگونه می توانم سخن بگویم از تو،

تویی که ندیدمت ولی حضورت را در لحظه لحظه ی بی قراریم حس می کنم

تا به کی باید در حسرت داشتن تو سکوت کنم و هیچ نگویم

تا به کی باید در آرزوی لمس نگاهت باشم

تا به کی دستهای نامرئی نوازشگرت را پرستش کنم

تا به کی باید در خیال، از مستی چشمانت مست شوم....

فراموشت میکنم...فراموشت میکنم... 

 

+نوشته شده در سه شنبه 17 خرداد 1390برچسب:,ساعت17:9توسط ستاره | |

کاشکی میشد این دلمو از تو سینه در بیارم

پاره کنم دور بریزم یک دل بهتر بیارم

یه دل که توش غم نباشه

غصه و ماتم نباشه

یه دل که عین سنگ باشه

زشتی ها توش قشنگ باشه

دلی که توش راز نباشه

یه دلبر ناز نباشه

به غصه و غم هیچ دری

توی دلم باز نباشه

دلی که با نگاه اون پاره نشه

این همه نازک نباشه

یه دل که توش خون نباشه

غصه ی پنهون نباشه

دلی که مثل قصه ی

لیلی و مجنون نباشه

کاشکی میشد کاشکی میشد

اما میدونم نمیشه

همین دلم توی تنم

میمونه واسه همیشه

 

+نوشته شده در دو شنبه 9 خرداد 1390برچسب:,ساعت9:56توسط ستاره | |

چقدر سخته زنده ای ولی زنده بودنت از صد بار مردن بدتر باشه

چقدر سخته وقتی درد داری نمیتونی به كسی بگی

چقدر سخته تو گلوت یه دنیا فریاد باشه

ولی رو لبات مهر همیشگی سكوت باشه

+نوشته شده در پنج شنبه 5 خرداد 1390برچسب:,ساعت15:29توسط ستاره | |

عشق یعنی من می روم تو بمان

عشق یعنی آن روز وصال

عشق یعنی بوسه ها در طوله سال

عشق یعنی پای معشوق سوختن

عشق یعنی چشم را به در دوختن

عشق یعنی جان می دهم در راه تو

عشق یعنی دستانه من دستانه تو

عشق یعنی ...م دوستت دارم تورو

عشق یعنی می برم تا اوج تورو

عشق یعنی حرف من در نیمه شب

 

+نوشته شده در سه شنبه 3 خرداد 1390برچسب:,ساعت17:28توسط ستاره | |

از من نپرس چقدر دوستت دارم

 اینجا در قلب من حد و مرزی برای حضور تو نیست

 به من نگو که چگونه بی تو زیستن را تمرین کنم

مگر ماهی بیرون از آب میتواند نفس بکشد ؟

مگر می شود هوا را از زندگیم برداری و من زنده بمانم ؟

بگو معنی تمرین چیست ؟

 بریدن از چه چیز را تمرین کنم ؟ بریدن از خودم را ؟!

 مگر همیشه نگفتم که تو هم پاره ای از تن منی ...

از من نپرس که اشکهایم را برای چه به پروانه ها هدیه می دهم

 همه می دانند که دوری تو روحم را می آزارد

تو خودت پروانه ها را به من سپردی که میهمان لحظه های بی کسی ام باشند

 نگاهت را از چشمم برندار مرا از من نگیر ...

هوای سرد اینجا رو دوست ندارم

مرا عاشقانه در آغوش بگیر که سخت تنهام

 تقدیم به نفسم که بدون اون نمی تونم نفس بکشم

+نوشته شده در دو شنبه 2 خرداد 1390برچسب:,ساعت18:17توسط ستاره | |